همه شب با دلم کسی می گوید

سخت آشفته ای ز دیدارش

سبحدم با ستارگان سپید

می رود،می رود،نگهدارش

من به بوی تو رفته از دنیا

بی خبر از فریب فرداها

روی مژگان نازکم می ریخت

چشم های تو چون غبار طلا